گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 15
شماره 23 - آذر و دي 1379








... اندر حسرت فهم درست
اسماعیل شفیعی سروستانی نیمه شعبان و جشن میلاد امسال هم گذشت. امّا، بسیار متفاوت با سالهاي قبل. این تفاوت را از وجوه
مختلف میتوان ارزیابی کرد. امّا این تفاوت بیش و پیش از همه در گستردگی مراسم و برگزاري مجالس سور و چراغانی و تزئین
خیابانها و کوچههاي شهر بود. در میان همۀ ایام سور و سوگ از قدیمالایام جشن میلاد امام عصر، علیهالسلام، و ایام تاسوعا و
عاشورا در میان مردم این دیار از رنگ و بوي خاصی برخوردار بوده است. در این روزهاست که مردم خودجوش وارد میدان
میشوند و نیاز به صدور هیچ بخشنامه و تعریف و تمجیدي ندارند و در حقیقت پیوند خاصی میان این دو واقعه است که بررسی و
طرح آن خود نیازمند مقالهاي است مستقل. گسترده شدن بحرانهاي طبیعی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی در سراسر جهان از سویی
(چنانکه در سلسله مباحث مربوط به استراتژي انتظار آمد) و شروع تاریخ جدید در عرصه هستی به نام خدا و دین از سوي دیگر،
مردم را هر زمان بیشتر از قبل متوجه دین و بخصوص رهبران دینی و موعود آخرالزمان مینماید. بروز این تمایل طبیعی قلبی در میان
عموم مردم را میتوان از طریق توجه آنان به اعیاد بزرگ دینی (چون نیمه شعبان) و بازگشت مجدد به آداب و سنن مذهبی ملاحظه
کرد و چنانکه در برخی روایات آمده فراهم شدن بستر مناسب براي ظهور اصغر امام عصر، ارواحنالهالفداء، به صورت طبیعی مردم
را به صورت عمومی و جمعی متوجه ایشان مینماید به طوري که نام امام نقل مجالس و زبانزد عموم خواهد شد. این واقعۀ میمون
میتواند توجه دو دسته را نیز به خود جلب کند: اول جماعت معتقدان به دین و موعود آخرالزمان و شیعیان مصلحی که سعی در
بسط فرهنگ مذهبی در میان مردم و اصلاح امور میکنند تا از این طریق مسلمین را در طریق رشد از ابتلائات سوء و فتنهها در امان
نگاه دارند. دوم جماعت خودکامه و بیدردي که منفعت خود را در لاقیدي، بیبندوباري و عدم پایبندي مردم و بویژه جوانان به
معتقدات دینی و مذهبی میپندارند و از هر امکان و فرصتی براي مشغول داشتن مردم و استفاده از آنان در جهت اغراض خود بهره
میجویند. گروه دوم از همه چیز و از جمله باورهاي صاف مردم استفادة ابزاري مینمایند و با سوار شدن بر موج احساس و عواطف
آنان سر در پی حصول منافع خود دارند. در جشن میلاد امسال خیابان و کوي و برزن شاهد همهگونه برخورد با این روز عزیز و
گرامی بود. از برگزاري همایشهاي بزرگ و پرخرج رسمی گرفته تا پایکوبی و رقص و ساز و آواز مطربی در گوشه گوشه این
خاك وسیع. از شمعهاي زیبا و لبخند صمیمانه مردان و زنانی که عشق به امام چشمهاشان را چون جویباري جاري میساخت تا
صدها کیلومتر ریسۀ چراغهاي رنگین و کارناوالهاي تصنعی و فرمایشی جشن و شادمانی در پارکها و خیابانها. جاي آنست که خون
موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف میشکند بازارش باید پرسید مجوز ولخرجیهاي چند صدمیلیونی و میلیاردي را از کدام
منابع و مصادر وارده از سوي ائمه دین، علیهمالسلام، اخذ نمودهاید که در سرزمینی که فقر مطلق را در هر گوشهاش میتوان دید به
نام امام عدل و پیشواي مستضعفان میلیاردها تومان پول را صرف لودگی مینمائید؟ در کدامیک از منابع خواندهاید و یا در کدامین
صفحه 7 از 63
زمان امام حی، علیهالسلام، در گوش شما خوانده است که میتوان در جشن میلاد به تقلید از غربیان بساط موسیقی ساز و آوازي براه
انداخت و زن و مرد و پیر و جوان را انگشت به دهان به دنبال خود کشید؟ بجرأت میتوان گفت هیچ کس بهتر از این نمیتواند همۀ
کارکرد را از باورهاي مذهبی و ایامالله بگیرد و با خنثیسازي آن فرصت و امکان کسب معرفت و درك حقایق را از عموم مردم
سلب نماید، چنانکه ما کردیم. این سخن ناظر بر تمایل نگارنده به مبدل کردن مجلس سور به سوگ نیست. وااسفا که همواره از
یک سوي بام افتادهایم. عدم توانائیمان در مبدل کردن دریافتهاي مهدوي (آنهم در این عصر و زمان) به طرح و برنامهاي کلان
براي اداره جوامع و در امان نگهداشتن جوانان و حراست از کیان فرهنگ شیعه و باور دینی باعث بوده تا سرتاسر سال را در غفلت
از امام حی و حاضر، علیهالسلام، بسر بریم و نیمه شعبان همه مقاصد و تمایلات خود را به نام جشن میلاد در میان نسلی که خود
مستعد هرنوع سنتشکنی است بپراکنیم. بیآنکه امکان درك حتی یک فراز از معارف مهدوي را که الزاماً شرط اولیه و اصلی
ورود به جمع منتظران است به وجود آورده باشیم. اگر جماعتی سور و سات جشن میلاد را در این سال وسیله سنت شکنی و نقض
عهد در پیشگاه امام حی، علیهالسلام، ساختند جماعتی دیگر در هواي ایجاد طوفانی بزرگ و در خیال تهییج عمومی و رسیدن
زودتر به واقعه شریف ظهور تمامیت فقه و فقاهت و احکام و رساله را به سخره گرفتند و باب سنت شکنی را از سویی دیگر
گشودند و با بیان مطالبی که هیچ مبناي روشن و مستدل و مستند و منطقی نداشت انبوهی از شبهات را در میان نسلی پراکندند که
به اتکاء علم جدید غربی و عقل بوالفضول منکر هرنوع نگرش غیرمادي است و در دریاي شک و ارتیاب همه امور را به مدد عقل
کمی و تجربی میسنجد. پیش از این متذکر شده بودیم که طرح این موضوع مهم در سطحی پست و آکنده از افسانه و خواب و
خرافه، گوشهنشینی و انزوا همان اندازه خطرناك است که مبدل ساختنش به بهانهاي براي عیش و نوش و طرب و غفلت. همچنین
متذکر این موضوع بودهایم که ضرورتاً میبایست با اتکاء به تحقیق و پژوهش و به مدد همه ادوات و امکانات سالم، مشروع و پاك،
فرهنگ مهدوي را در میان سطوح مختلف اجتماعی و حیات مادي و معنوي مردم گسترد تا ضمن مصونیت بخشیدن به آنها براي در
امان ماندن از ابتلائات سوء و هجوم فرهنگی قوم معاند و مستکبر غربی، امکان اصلاح زیرساخت مناسبات گوناگون مردم فراهم
آید. یکی از مهمترین مباحث در این عصر شناخت کفر و شرك و نفاق جاري و ساري در گسترة عصر حاضر است. امري که بدون
شناسایی و بازپرسی از آن امکان خروج از بستر شائبهها فراهم نمیشود و بعکس هرنوع اندیشه ناب و زلالی را نیز آلوده و ملوث
میسازد. فرهنگ انتظار نقطه مقابل فرهنگ استکباري مضل و فاسد و مفسد رایج در قرن 20 و 21 است و بی نفی این فرهنگ
نمیتوان به اثبات آن فرهنگ ولایی حقیقی نشست. شاید از همین رو بوده که جمع کثیري از مبلغان و مبشران اندیشه مهدوي طی دو
سه دهۀ اخیر عموماً از طریق نظام تعلیمی و تربیتی ویژه، مقوم فرهنگ و تمدنی بودهاند که در ذات خود با اساس تفکر مهدوي در
تعارض است چنانکه امام، علیهالسلام، در واقعه شریف ظهور ناگزیر به مقابلۀ جدي با اساس فرهنگ و تمدن غربی و سردمداران
یهودي زدة آنها میشود. ورود به عرصۀ این فرهنگ به همان سان که عزمی بزرگ میطلبد نیازمند هوشمندي و فرزانگی است تا سره
از ناسره تشخیص داده شود. نکته جالب توجه اینست که در میانۀ این غوغا متولیان امور فرهنگی کشور آرام و ساکت از کنار همۀ
جریانهاي فرهنگی میگذرند، راه خود گرفته و میروند بیآنکه بحقیقت دانسته شود ره به کدام دیار میپویند؟ بسیاري شواهد حکایت
از وجود نوعی درماندگی فکري و ایستایی و واپسگرایی (با چاشنی سیاست زدگی روز) در سطوح تصمیمگیر نهادها و سازمانهاي
مسؤول میکند و البته با گوشهایی بسته که امکان شنیدن هر صدایی و نوایی جز زمزمهها و نواهاي خویش را از آنان سلب کرده
است. در برابر مهمترین و اساسیترین نیازهاي حقیقی در این عصر و زمان به همان اندازه ساکت و ماتاند که در برابر هجمۀ فرهنگی
سازمان یافته غربی طی یک دهۀ اخیر. اي کاش کمی از افتادگی و خضوعی را که در هنگام برخورد با علوم غربی و علماء
علمالاجتماع و علمالابدان فرنگی مآب از خود نشان میدهند در هنگام شنیدن سخنان ائمه دین و مردان و زنان دردمند اهل دین و
در عین حال خودآگاه و فداکار از خود نشان میدادند، شاید خداوند دربهاي رحمت خود را بر آنان میگشود و قفلها را از قلبهاشان
صفحه 8 از 63
باز میکرد. در پایان متذکر این نکته میشویم که حسب اخبار رسیده از ائمه معصومین، علیهمالسلام، ظهور آن امام غائب چونان
شهاب ثاقب است و بناگاه فرا میرسد، در حالی که دوستان نیز از باور این امر در حیرت میمانند، آیا اگر جمعه روزي ناگهان از
آسمان ندایی آمدنش را اعلام کرد آماده پاسخگویی هستیم؟... سردبیر
درآمدي بر استراتژي انتظار
- چه باید کرد؟ شاید بتوان هزاران صفحه کتاب و مجله درباره امام عصر، علیهالسلام، و موضوع انتظار منتشر ساخت و صدها
سمینار براي بزرگداشت مقام اهلبیت، علیهمالسلام، برگزار کرد و به صدها نفر بخاطر سرودن شعر و نمایش فیلم و ... جایزه داد
فرهنگی، اقتصادي و سیاسی کشور وارد نشود، آش همان » در دستور کار گردانندگان امور « انتظار » اما، تا آن زمان که ذکر موضوع
تئوري جدایی دین » آش و کاسه همان کاسه است . دوگانگی در عمل و نظر، بلاي عصر ماست . گویی دانسته و یا ندانسته در بند
سکولاریزم دادهایم . در همان زمان که در سخنرانیها » از سیاست (به معنی اعم آن) گرفتار آمدهایم و یا در زیباترین صورت تن به
سیاسی، فرهنگی و اقتصادي » نفیکننده این تئوري هستیم و تکفیرکننده طرفداران آن . باید اذعان داشت که گردانندگان امور
کشور بدلیل مستغنی دانستن خود از اهل نظر در پی وهم و گمان و یاران در بند مشهورات زمانه همه چیز را در هم آمیختهاند . در
واقع اهم برنامهها و طرحهاي اجرایی فاقد مبنا هستند و یا دستکم در هر مناسبتی از مبنایی پیروي میکنند . بسیاري از این امور
- ضرورتا در ده سال اول انقلاب باید به سرانجامی درخور میرسیدند و امروز این امر به دلایل زیر سختبه نظر میرسد: 1
حوزههاي مختلف فرهنگی و نظري چنان در هم آمیختهاند که تفکیک آنها کاري کارستان میطلبد ; 2 - دستگاههاي ارتباط
عمومی ذائقه مردم را تغییر دادهاند ; 3 - نسل جدید فاقد هر گونه آگاهی و آمادگی است ; 4 - بسیاري از مسؤولان دستگاههاي
سیاسی و اجتماعی بیمحابا بر طبل رجعتبه مناسبات پیشین میکوبند ; 5 - بسیاري از مردان مرد از دست رفتهاند و یا در انفعال
گوشه انتظار و عزلت گزیدهاند . شاید تصور شود که نگارنده بر طبل یاس میکوبد . چنین نیست، این صدا، صداي سیلی بر
صورت خوشخیالی و بیخیالی است . چیزي که تاکنون ضربات زیادي از آن خوردهایم . احساس امنیت در میان دار بلا و ابتلاء،
دشمنی است غدار . باید گفت امروزه بازپرسی از آنچه که موجب بروز غفلتشده و بسیج نیروها براي جبران مافات ضروري است
. شاید بتوان مسیر حوادث و وقایع جوامع انسانی را از بدو خلقت آدمی و انتخاب اولین حجت الهی یعنی حضرت آدم، علیهالسلام،
تا زمان تشکیل حکومت عدل مهدوي و بالاخره استقرار دولت کریمه به صورت نمودار ( 1) ترسیم کرد . میتوان درباره هر یک از
موارد به گفتگو نشست و براي جبران مافات طرحی نو در افکند . بیگمان جمله این موارد و به سامان رساندن آنها نه در توان این
حقیر درگاه خداوندي است و نه وظیفه او . طی 20 سال اخیر بسیاري از مردان براي انجام امور مهم بر مسند قانونگذاري، قضا و
حکمرانی تکیه زدند . پذیرش مناصب به منزله اعلام توانایی در حل و فصل امور بود و از همین رو جتبر همگی آنان تمام است .
چنانکه میبایست پیامدهاي همه اوامر و نواهی آشکار و پنهان خود را نیز پذیرا باشند و مهیاي پاسخگویی در نزد خالق هستی،
حجتحی خداوند و مسلمین که همه اختیار و امکان خود را بدانها سپردند . بسیاري از ناهنجاریهاي فرهنگی، سیاسی، اجتماعی،
اقتصادي و ... حکایت از عدم توانایی در تشخیص دقایق امور میکند . همان که جملگی را تحت هفت غفلتبزرگ متذکر بودیم .
نمیتوان اصلاح همه امور را از کسانی انتظار داشت که خود مسبب بروز ناهنجاریها بودهاند . در اینباره ناگزیر باید تجدیدنظري
جدي کرد و بیش از این وقت و سرمایه را مصروف کسانی که دانسته و ندانسته موجب بروز معضلات بودند نساخت . از میان همه
موارد هفتگانه سه موضوع بیش از سایر موارد قابل توجه جدياند: 1 . ترسیم طرح جامع تحقیقات فرهنگی کشور (مقدمه انقلاب
نگرش » انقلاب فرهنگی را فراهم میسازد . تا زمانی که این سرزمین فراخ در گیرودار » فرهنگی) تحقق این امر مهم مقدمات انجام
انقلاب فرهنگی نخواهد بود . چه » عمومی و کلی غربی در میان همه شاخههاي علوم و فرهنگ غربی است قادر به گذار از مرحله
صفحه 9 از 63
این امر مهم تنها مجرایی است که امکان بروز رویکرد ویژه و جامع انقلاب اسلامی را به عالم و آدم فراهم میسازد . هر زمان که
را (که هماکنون بخشهاي « طرح جامع تحقیقات فرهنگی کشور » نظام تصمیم گیرنده به ضرورت تحقق این امر پی برد میتوان
مبانی و منابع نظري غربی و نحوه » عمدهاي از آن تنظیم و بررسی شده) ترسیم و تقدیم نمود . در این مطالعه محقق میبایست متذکر
مبانی و منابع نظري سنتی و نحوه ظهور و بروز هر یک از آن دو گروه از مبانی در صورت بیرونی و سیرت » بروز آن در موضوع و
حاکم بر آن امر باشد . این نکته ناظر بر این امر است که همه مناسبات فرهنگی و مادي در ادوار تاریخی متاثر از حوزههاي مختلف
نظري و منعکسکننده آن است . چگونه میتوان شهرسازي، مسکن، پوشش و یا تربیتبدنی یک قوم را جدا و منفک از حوزه
نظري حاکم بر حیات آنان و فرهنگی که آنها را در برگرفته فرض کرد . بهمان سان که نمیتوان جامعه ایرانی امروز را تجلیگاه
تمامعیار فرهنگ و تمدن عصر اسلامی و یا فرهنگ و تمدن غربی فرض نمود . صورت بیرونی معماري، شهرسازي و سایر مناسبات
در کنار هم، نوعی مدنیت را منعکس میسازند که قابل شناسایی، تعریف و ردیابی است . بهمان سان که فرهنگ و ادب حاکم بر
آنها خود ناظر بر دیدگاه کلی و عمومی حاکم بر آن ادب است . تنها واسپس این سیر مطالعات فرهنگی و تاریخی است که میتوان
مختصات امروز را به دست آورد ;مطالعاتی که به عنوان تکیهگاهی براي برنامهریزي سختبدان نیازمندیم . متاسفانه طی 20 سال
اخیر مبتنی بر مفروضاتی مجهول عمل کردهایم . از همین رو همواره در طراحی و برنامهریزي ناگزیر به تجدیدنظرهاي مکرر
بودهایم . اگر نگاهی به پیرامون بیفکنیم درمییابیم که طی سالهاي گذشته اولا، صورتهاي مختلف حیات مادي و مدنی را مطلوب،
پذیرش آن را ناگزیر و آنها را عاري از جهتگیریهاي فرهنگی و نظري دانستهایم . ثانیا، بر شالوده شهرهاي موجود نظام شهرنشینی
بسمالله و ... به اسلامی شدن » ، « و ان یکاد » را گستردیم . صورت و سیرت نظام ورزشی را مورد تایید قرار دادیم و با الصاق تابلو
مطالعات تاریخی و فرهنگی به بررسی سیر تحول یکی از مناسبات فرهنگی و یا مدنی » آنها دل خوش داشتیم . تنها وقتی با شیوه
عارض بر حیات این ملت میپردازیم درمییابیم که آن مناسبات چگونه در گذر ایام تحت تاثیر عوامل مختلف از جایگاه خود
شهرسازي، مسکن، تربیتبدنی، تعلیم و تربیت، » خارج شده و دچار تغییرات بنیادین شدهاند . بازشناسی مقولات مهمی چون
داستان ورزش » و ترسیم وضع دقیق امروزین آنها در گرو اینگونه مطالعات است . نگارنده در تالیف آثاري چون «... ارتباطات و
داستان ورزش غرب که جملگی ناظر بر مطالعه سیر تحول تاریخی و فرهنگی تربیتبدنی در ایران و غرب هستند از همین » ایران و
1 - مبانی نظري و ( روش بهره برده است . شایان ذکر است که در هر مرحله محقق متذکر سه ساحت مهم و اساسی است: (نمودار 2
تغییرات عارض شده در این ساحت در گذر ادوار مختلف ; 2 - فرهنگ و اخلاق و تغییرات عارض شده در این ساحت در گذر
. ادوار مختلف ; 3 - صورت بیرونی و مصادیق و تغییرات عارض شده در این ساحت تحت تاثیر حوزههاي نظري و فرهنگی . 2
ترسیم طرح جامع اجرایی (مدنی) کشور، مبتنی بر مطالعات استراتژیک، مقصد مفروض و مطلوب و مقدو تشریح دقیق این موضوع
نیازمند فرصت است اما آنچه که در این میان قابل تامل است عبارتند از: 1 - تکیه بر مبانی نظري دین و جایگاه و موقعیت تاریخی
ایران در عصر حاضر ; 2 - ترسیم و تعیین استراتژي اصلی انقلاب اسلامی در حوزههاي مختلف (سیاسی، اقتصادي، نظامی و
فلسفه تاریخ شیعی و » فرهنگی ;) 3 - شناسایی استراتژي اصلی غرب (بویژه آمریکا و صهیونیزم ;) 4 - توجه جدي به آنچه درباره
آینده جهان و جهان آینده در میان متون شیعی و اقوال ائمه معصومین، علیهمالسلام، آمده است ; 5 - ملحوظ داشتن موضوع
تشکیل حکومتبراي آمادگی و استقبال در همه وجوه ... در همین جاست که تکلیف نظام اقتصادي، ، « استراتژي انتظار »
کشاورزي، صنعت، سیاست داخلی و خارجی، نظامیگري و ... معلوم میشود . اولویتها معلوم میگردد، برنامه جامع تعلیماتی
. نونهالان تدوین میشود و هر یک از دستگاههاي اجرایی در بافتی درهم تنیده حرکت درازمدت و کلان خود را درمییابند و ... 3
توجه جدي به امام حی و حاضر و آخرین حجتخداوند بر روي زمین بعنوان حجت عمل و آنچه که با ایشان مراد نگارنده به هیچ
روي ناظر بر جار و جنجال و چاپ آگهی و تشکیل سمینار و پخش نقل و نبات و شیرینی نیست . اینهمه شادي عوام است و متناسب
صفحه 10 از 63
با درك همانان از موضوع . (بدا به حال قومی که عوام و خواصش به یک شکل و اندازه به شادي و سوگ بنشینند) . این موضوع
ضرورت ترسیم وضع مطلوب و مقصود مورد نیاز قومی است که میخواهد در شهر منتظران و در میان مردمی چشمبراه و در » تذکار
احیاء عهدي است که فراموش شده و وفاداري بدان عهد در » این موضوع تذکار «. ; هیات منتظران زمینهساز ظهور مولایش باشد
ضرورت پوشیدن لباس مطمئن بر قامت مردم و سرزمین اسلامی استبراي دور » ساحت نظر و عمل مسلمین ; این موضوع تذکار
ماندن از فتنهها و بلایاي آخرالزمان ; این موضوع تجربه عملی قیام است . تکلیفی که بر گردن ابناء بنیآدم در عصر غیبت است تا
آنگاه که زندهاند . تنها در این وقت است که اگر مولا ظهور کند بر کاستیهاي ناخواسته ما میبخشد و اگر بمیریم دلخوش به اداء
تکلیف انجام شده به حضورش میشتابیم . چونان مردانی که در حریم او و پناه او میزیند . تنها در این وقت است که میتوان
خواند: اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذي جعلته علی عبادك حتما مقضیا فاخرجنی من قبري مؤتزرا کفنی، شاهرا سیفی مجردا
قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضر و البادي . خدایا اگر مرگ میان من و او فاصله انداخت، همان که براي همه بندگانت قرار
دادهاي مرا از قبر در حالی خارج کن که کفن بر کمر بسته، شمشیر در دست و نیزه مهیا در حالی که دعوت کننده به سوي او هستم
« دعاي عهد » . در شهر و صحرا
پارههاي خورشید
جلوههایی از سیره امیرمؤمنان علی، علیه السلام 1. علی، علیه السلام، رهبري انسانساز امیرالمؤمنین در پیشاپیش سپاهی گران به
در عراق - میرسد، مردم شهر که تا چندي پیش در قلمرو - « انبار » طرف صفین در حال حرکت استبه شهر کوچکی به نام
شاهنشاهان ساسانی بوده و به آداب و رسوم پیشین تربیتشدهاند، همه براي استقبال از موکب خلیفه، ساعتها در زیر آفتاب سوزان
در کنار جاده صف کشیدهاند، با رسیدن خلیفه همه به خاك افتاده و زمین ادب میبوسند، تعظیم میکنند و سجده میبرند.
امیرالمؤمنین متعجب از اسب پیاده شده و به مردم فرومانده میفرماید: چه معصیتبیلذتی مرتکب میشوید و چه خفت و ذلتی
تحمل میکنید! در سجده به بنده خدا نسبتبه خداوند شرك میورزید، ساعتها گرد و خاك میخورید و حرارت آفتاب میبینید و
خودتان را زبون و حقیر میکنید. من و شما هر دو بنده عاجز خداوندیم، من هم مثل شما اسیر بستر بیماري و دچار چنگال مرگ
میشوم. من و شما باید به خدایی سجده ببریم که بیمار نمیشود و نمیمیرد و مرا از اینکه پیشوا و امیر شما هستم هیچ مزیتی بر شما
نیستبلکه فقط بار مسؤولیتسنگینتري به دوش دارم. 2. پوشاك علی، علیه السلام، هارون بن عنتره از پدرش نقل میکند که: بر
مولا، علیه السلام، در فصل زمستان وارد شدم. قطیفهاي کهنه و پاره بر دوش داشت از سرما ناراحتبود. گفتم: یا امیرالمؤمنین
خداوند براي شما و خانوادهات از بیتالمال مثل دیگر مسلمانان و مجاهدان نصیب قرار داده و شما این اندازه به خود سخت
میگیرید؟ فرمود: به خدا قسم من از بیتالمال شما براي خود حبهاي نمیگیرم و این قطیفهاي که میبینی از مدینه همراه آوردهام.
3. خوراك رهبر مسلمین عتبۀبن علقمه میگوید: بر علی، علیه السلام، در هنگامی که خلیفه مسلمین بود وارد شدم، دیدم نان مانده
و خشکیدهاي را با شیر میخورد. گفتم: یا امیرالمؤمنین چگونه با این نان و خورشت میسازي؟ فرمود: رسول خدا،
صلیاللهعلیهوآله، خشکتر از این نان میخورد و خشنتر از این جامه که در تن من است میپوشید، میترسم اگر جز این انجام دهم
به رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، ملحق نشوم. علاءبن زیاد حارثی یکی از سرداران متمکن علی، علیه السلام، بیمار بود، روزي که
امام براي عیادت به منزل مجلل وي رفتبه او فرمود: چه خوب بود در این خانه وسیع و اتاقهاي مجلل مستمندان و درویشان را به
مهمانی مینشاندي و نان و خورشت میخوراندي، اگر چنین میکردي خداوند در سراي دیگرت همین گونه خانه میداد. علاء
گفت: امر امام را اطاعتخواهم کرد، سپس عرض کرد، برادر من کار زهد و درویشی را به جایی رسانده که زندگی را بر زن و
فرزند تلخ نموده است. شبها به عبادت، بیدار و روزها روزهدار است. علیرغم ثروتی که خداوند به او داده، به غذاي خشک و
صفحه 11 از 63
پوشاك خشن قناعت میکند. علی، علیه السلام، فرمود: او را حاضر کنید تا با او گفتگو کنم. از گفتههایش معلوم گردید که
میخواهد از راه و رسم زندگی مولایش علی، علیه السلام، پیروي کند. امام به او فرمود: اشتباه میکنی تو باید تا اندازهاي از
نعمتهایی که خداوند به تو ارزانی داشته بهرهمند شوي، تقلید از زندگی من تکلیف تو نیست من وظیفه دیگري دارم زیرا من
زمامدار مسلمین و امیرالمؤمنین هستم و باید سطح خوراك و پوشاك خود را تا آن حد تنزل دهم که فقیرترین مردم در اقصی نقاط
سیري در نهجالبلاغه » قلمرو اسلام تلخی زندگی را احساس نکنند. 4. کلام امام، علیه السلام شهید بزرگوار استاد مطهري، در کتاب
مینویسد: کلمات امیرالمؤمنین، علیه السلام، از قدیمترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته شده است: یکی
فصاحت و بلاغت و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدي بودن. هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به
کلمات علی، علیه السلام، ارزش فراوان بدهد، ولی توام شدن این دو با یکدیگر یعنی اینکه سخنی در میدانهاي مختلف و احیانا
متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغتخود را در همه آنها حفظ کرده باشد، سخن علی، علیه السلام، را قریب به حد
اعجاز قرار داده است و به همین جهتسخن ایشان در حد واسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و دربارهاش گفتهاند:
امیرالمؤمنین آبشخور فصاحت و ریشه و » : فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق سید رضی، گردآورنده نهجالبلاغه میگوید »
زادگاه بلاغت است، اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانین آن از او اقتباس شد هر گوینده سخنور از او دنبالهروي
کرد و هر واعظ سخندانی از سخن او مدد گرفت، و در عین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند. بدان جهت که بر کلام او
نشانهاي از دانش خدایی و بویی از سخن نبوي موجود است. ابن ابیالحدید ;از علماء معتزلی قرن هفتم، که ادیبی ماهر و شاعري
شرح نهجالبلاغه جلد چهارم، در این باره مینویسد: فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به » توانا و چیرهدستبود، در کتاب
دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است. نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگري میآیند و در اختیار او
قرار میگیرند مانند چشمهاي که خودبخود و بدون زحمت از زمین بجوشد. سبحانالله، جوانی از عرب در شهري که با هیچ
حکیمی برخورد نکرده است اما سخنانش در حکمت نظري فوق سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است. با اهل حکمت عملی
قبس بن ساعده از کار درآمد و حال آنکه » سبحان بن وائل و » معاشرت نکرده اما از سقراط بالاتر رفته است... این مرد فصیحتر از
شیخ محمد عبده » جرهم است هر چند زیرکی زیادي ندارند... مرحوم » قریش که قبیله او بودند افصح عرب نبودند، افصح عرب
مفتی اسبق مصر در شرح نهجالبلاغه خویش مینگارد: در همه مردم عرب زبان یک نفر نیست مگر آنکه معتقد استسخن علی،
5. شجاعت عمر ابوالنصر استاد «. علیهالسلام، بعد از قرآن و کلام نبوي، شریفترین، بلیغترین و پرمعنی و جامعترین سخنان است
دانشگاه بیروت در کتاب زندگی علیبنابیطالب، علیهالسلام، مینگارد: دوست و دشمن بر این امر اتفاق دارند که با آن زهد و
قناعت و با آن خوراك ساده و فقیرانه، چنان نیرویی در بازوي مرتضی علی، علیهالسلام، بود که بارها سواران جنگی را از روي زین
برگرفت و با چنان قوتی به زمین کوفت که در حال، جان سپردند. در غزوه خیبر درب کوه پیکر قلعه جنگی دشمنان اسلام را از
جاي برکند و به دوش گرفت. در یکی از روزهاي صفین پانصد کس را به دست و شمشیر خود کشت و در همان روز چندین
شمشیر عوض کرد و هر بار که حریفی را به دیار عدم میفرستاد، فریاد تکبیرش زهره شجاعان جنگ دیده را میدرید. شجاعت
علی، علیهالسلام، در سنین جوانی، در حجاز چنان معروف خاص و عام گردید که وقتی عمروبن عبدود قهرمان نامی عرب را در
در مقام رثاء بر مرگ برادر، شجاعت قاتل را تنها مایه تسلی « عمرو » نبرد تن به تن - در غزوه خندق - به خاك انداخت. خواهر
خود خواند و گفت: اگر جز به دست این پهلوان جوان کشته شده بودي، تمام عمر بر تو میگریستم. 6. مروت و جوانمردي روزي
مردم را موعظه میکرد، بحدي گرم و گیرا سخن گفت که یکی از خوارج که در عین کراهت و بغض نسبتبه امیرالمؤمنین،
علیهالسلام، دچار شگفتی شده بود. فریاد زد: خدایش بکشد که این کافر چه دانشمند است. این جسارت به یاران علی، علیهالسلام،
گران آمد خواستند او را بکشند، امام منعشان کرد و فرمود: به من ناسزا گفت. یا باید او را فحش داد و یا بخشود. در مواردي که
صفحه 12 از 63
سپاهیان امیرالمؤمنین، علیهالسلام، درصدد انتقام از جنایات دشمن بودند فرمود: هرگز آنها که پشتبه میدان نبرد کرده و گریختهاند
جمل » و آنها که زخم خوردهاند به قتل نرسانید، پرده ناموس دشمنان را ندرید و اموال دشمن را به غنیمت مبرید. در میدان جنگ
برکشته شدگان عینا مانند مقتولین سپاه خود نماز گزارد بر چندین تن از کینهتوزترین و خطرناکترین دشمنان خود، مروان بن حکم
(مشاور و پیشکار عثمان) و سعیدبن عاص دستیافت و آنها را بخشود. عمرو بن عاص، عقل منفصل معاویه، و دشمن حیلهگري که
از یک سپاه براي امام علی خطرناکتر بود وقتی گردن خود را زیر شمشیر امیرالمؤمنین دید کشف عورت نمود و همانطور که
حساب کرده بود امام صورت خود را برگرداند و از کشتن این روباه فرومایه و حیلهساز چشم پوشید و او فرار کرد. ایام خلافت زره
خود را در دست مردي نصرانی دید، به قاضی شکایتبرد و مانند یک فرد عادي از او تقاضاي قضاوت نمود. قاضی از آن مرد
پرسید: در مقابل آنچه امیرالمؤمنین ادعا میکند چه میگویی؟ مرد گفت: زره متعلق به من است و در نظر من امیرالمؤمنین هم
دروغگو نیست. قاضی از امام پرسید: آیا شاهدي بر این ادعا داري؟ فرمود: رسم قضا این است که شریح قاضی دارد، ولی من بر این
امر گواهی ندارم. پس قاضی حکم به نفع نصرانی داد و او زره را به همراه برد. اما هنوز چند گامی نرفته بود که برگشت و گفت:
عجبا، امیرالمؤمنین در دعوي حق خود مرا به محضر قاضی میخواند و قاضی با اینکه مامور او است او را محکوم میکند و به من
چون مسلمان شدي زره را به تو » : حق میدهد. پس شهادتین گفت و مسلمان شد و اعتراف کرد که زره از آن امام است. امام فرمود
بعدها این مرد به عنوان یکی از یاران وفادار امام در میدان نهروان با خوارج جنگید. 7. یک مقایسه محمودالعقاد; «. هدیه میکنم
عبقریۀ الام مینویسد: هنگامی که امیرالمؤمنین و پیشواي امپراطوري اسلام پس از شهادت چند » نویسنده شهیر مصري در کتاب
درهمی میراث نگذاشت و آن تنها نقدینه ایشان بود نقدینه عثمان روزي که کشته شد، طبق نوشته مسعودي، به صد و پنجاه هزار
حنین یک صد هزار دینار بود و اسبان و شتران فراوانی در » وادي القري و » دینار و یک میلیون درهم میرسید، ارزش املاك او در
طلحه از غله عراق روزي هزار دینار و از » چهارصد هزار دینار و یکهزار اسب و یکهزار کنیز ماند. درآمد « زبیر » تملک او بود. از
سراة بیش از این مبلغ بود و در کوفه و مدینه خانه ساخته بود. عبدالرحمن بن عوف، هزار اسب و هزار شتر و ده هزار » املاك
گوسفند داشت. 8. سیاست تبعیض و مصلحت، هرگز هنگامی که امام با اصرار و درخواست فروان مردم انبوهی که به خانهاش
ریخته بودند و جامه خلافت را تنها، برازنده و شایسته وجود شجاعترین، عابدترین، مهربانترین، عادلترین و کاملترین انسان
معاصر خویش یافته بودند امام با وجود آنکه میدانست این مردم تاب تحمل حکومتش را نخواهند آورد اما به خاطر اصرار فراوان
مردم و اینکه اگر نپدیرد حقیقت اسلام از بین خواهد رفت و درباره وي نیز خواهند گفت که علی، علیهالسلام، از اول هم علاقهاي
به این امر مهم نداشتبناچار به امر خلافت گردن نهاد، ولی از همان ابتداي خلافت آنچنان درها را برروي طماعان و باندهاي
سیاسی و طالبان سیاست تبعیض و رفاقتبازیها محکم بست که همگی ناامید از درگاهش به سوي دیگران که حاضر به معامله
بودند شتافتند و براي رسیدن به جاهطلبیهاي خویش با آلت دستساختن مهرههاي شناخته شده جامعه دسته و گروه تشکیل داده،
سپاه فراهم آورده، و در مقابلش صفآرایی کردند. در این زمان، به اصطلاح خیراندیشان و دوستان پیرامونش جمع شدند که:
امام علی، » ... مصلحت این است. راه این است و صلاح این گونه است که اینها را صاحب حکومتی، ثروتی و یا مقامی بنمایی و
علیهالسلام، خروشید که: شما از من میخواهید که پیروزي را به قیمت تبعیض و ستمگري به دست آورم؟ از من میخواهید که
عدالت را به پاي سیاست و سیادت قربانی کنم؟ خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیا است چنین کاري نخواهم کرد و به گرد
چنین کاري نخواهم گشت. من و تبعیض؟ من و پایمال کردن عدالت؟ اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است مال
شخص خودم و محصول دسترنجخودم بود و میخواستم میان مردم تقسیم کنم، هرگز تبعیض روا نمیداشتم تا چه رسد که مال،
سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل » متعلق به خدا است و من امانتدار خدا هستم. 9.اثر کلام علی، علیهالسلام کلام امام به مصداق
تاثیر و نفوذ فراوانی بر شنوندگان (و حتی برخوانندگان) به جاي مینهاد آنچنانکه دشمنان را نیز وادار به تعجب و تحسین « نشیند
صفحه 13 از 63
مینمود. موعظههاي امیرمؤمنان دلهاي شنوندگان را میلرزانید و اشکها را برگونههایشان جاري میساخت. استاد مطهري در کتاب
سیري در نهجالبلاغه نگاشته است: همام بن شریح از یاران وي بود، دلی از عشق خدا سرشار و روحی از آتش معنی شعلهور
داشتبا اصرار و ابرام از علی، علیهالسلام، میخواهد سیماي کاملی از پارسایان ترسیم کند، علی، علیهالسلام، از طرفی نمیخواهد
جواب یاس بدهد و از طرفی ترس آن دارد که همام تاب شنیدن نداشته باشد لذا با چند جمله مختصر سخن را کوتاه میکند. اما
همام راضی نمیشود بلکه آتش شوقش تیزتر میگردد بیشتر اصرار میکند و او را سوگند میدهد: علی، علیهالسلام، شروع به
سخن کرد در حدود 105 صفت در این ترسیم گنجانید و هنوز ادامه داشت اما هر چه سخن علی، علیهالسلام، ادامه مییافت و اوج
میگرفت ضربان قلب همام بیشتر میشد و روح متلاطمش متلاطمتر میگشت و مانند مرغ محبوسی میخواست قفس تن را بشکند.
ناگهان فریاد هولناکی جمع شنوندگان را متوجه خود کرد فریاد کننده کسی جز همام نبود، وقتی که بر بالینش رسیدند قالب تهی
من از همین میترسیدم، عجب، مواعظ بلیغ با دلهاي مستعد » : کرده و جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. علی، علیهالسلام، فرمودند
10 . نقد امام از شعر و شاعري ابن بن الحدید در شرح نهجالبلاغه دراینباره نوشته است: علی، علیهالسلام، در ماه «؟ چنین میکند
رمضان هر شب مردم را به شام دعوت میکرد و به آنها گوشت میخورانید. اما خود از غذاي آنها نمیخورد. پس از صرف شام
براي آنها خطابه میخواند و موعظه میکرد. یک شب حاضران که مشغول صرف غذا بودند درباره شاعران گذشته به بحث
ملاك کار شما دین است، مایه حفظ و نگهداري » : پرداختند علی، علیهالسلام، پس از صرف غذا سخن گفت و در ضمن فرمود
آنگاه رو کرد به ابوالاسود دئلی که جزء حاضران بود و قبلا «. شما تقوي است، ادب زیور شما است و حلم حصار آبروي شماست
در بحث درباره شاعران شرکت کرده بود فرمود: بگو ببینم عقیده تو درباره شاعرترین شاعران چیست؟ ابوالاسود شعري از ابودؤاد
ایادي خواند و گفتبه عقیده من این شخص از همه شاعرتر است. علی، علیهالسلام، فرمود: اشتباه کردهاي چنین نیست. حاضران که
دیدند علی، علیهالسلام، درباه موضوعی که قبلا مورد بحث آنها بود اظهار علاقه میکند، یکصدا فریاد کردند: شما نظر بدهید یا
امیرالمؤمنین شما بفرمایید که تواناترین شاعران کیست؟ علی فرمود: قضاوت درباره این موضوع صحیح نیست ;زیرا اگر در مسابقه
شعري، همه آنها در یک جهتسیر کرده بودند ممکن بود درباه آنها داوري کرده برنده را معرفی کنیم. اما اگر لازم باشد اظهار
نظري بشود باید بگوییم آنکس که نه تحت تاثیر میل شخصی و نه تحت تاثیر بیم و ترس (بلکه صرفا تحت تاثیر قوه خیال و ذوق
11 . قیام در « . شاعري) شعر سروده استبر دیگران مقدم است گفتند: یا امیرالمؤمنین آن کیست؟ فرمود: پادشاه تبهکار امروالقیس
برابر خوارج تقواي ظاهري خوارج طوري بود که هر مؤمن معتقدي را به تردید وامیداشت. جوي تاریک و مبهم و فضاي پر از
شک و دو دلی به وجود آمده بود آنان دوازده هزار نفر بودند که از سجده زیاد پیشانیشان و سر زانوهایشان پینه بسته بود، زاهدانه
میخوردند و میپوشیدند و زاهدانه زندگی میکردند زبانشان همواره به ذکر خدا جاري بود، اما روح اسلام را نمیشناختند،
فرهنگ اسلامی نداشتند همه کسريها را با فشار بر روي رکوع و سجود میخواستند جبران کنند تنگ نظر، ظاهرپرست، جاهل و
جامد بودند و سدي بزرگ در برابر اسلام. علی، علیهالسلام، درباره این گروه، میفرماید: تنها من بودم که چشم این فتنه را
درآوردم احدي غیر از من جرات بر چنین اقدامی نداشت، هنگامی دستبه چنین اقدامی زدم که موج تاریکی و شبههناکی آن بالا
گرفته و هاري آن فزونی یافته بود... این من بودم که خطر بزرگی را که از ناحیه این خشکه مقدسان متوجه شده بود درك کردم،
پیشانیهاي پینه بسته اینها و جامههاي زاهدانه و زبانهاي دائمالذکرشان نتوانست چشم بصیرت مرا کور کند، من بودم که دانستم
اگر اینها پا بگیرند چنان اسلام را به جمود و تقشر و تحجر و ظاهرگرایی خواهند کشاند که دیگر کمر اسلام راست نخواهد شد.
12 . فزت و ربالکعبه مؤلف تاریخ یعقوبی که یکی از علماي قرن سوم است درباره شهادت امام علی، علیهالسلام، نگاشته است:
عبدالرحمان حمان بن ملجم مرادي ده روز مانده به آخر شعبان 40 ق به کوفه آمد و چون علی، علیهالسلام، از رسیدنش خبر یافت »
گفت:... او رسید همانا جز آن چیزي بر عهده من نمانده و اکنون هنگام آن است. پس بر اشعتبن قیس کندي فرود آمد و نزد او
صفحه 14 از 63
یک ماه بماند و شمشیر خود را تیز میکرد (و با زهر میآلود.) (در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان) علی، علیهالسلام، در تاریکی
صوائح تتعبها نوائح ;فریاد » : صبحدم بیرون آمد سپس مرغابیانی که در خانه بودند در پی او رفتند و به جامهاش آویختند پس گفت
امام وارد مسجد شد حاضرین آماده اقامه نماز گشتند ابن ملجم نیز که تا لحظاتی پیش «. کنندگانی که نوحهگرانی در پی آنها است
بر روي شمشیر زهرآلودش در مسجد خفته بود برخاست و در صف اول پشتسر امام قرار گرفت. نماز آغاز شد ناگهان فریاد
و شمشیر زهرآلودش را فرود آورد امام علی برخاك افتاد، سپس «... الحکملله، لا لک و لا لاصحابک » : ابنملجم به هوا برخاست که
و فریاد کرد او را بگیرید. مردم در پی او شتافتند و کسی به ...» نشست و فرمود: بسمالله و بالله و علی ملۀ رسولالله فزت و ربالکعبۀ
قثم بن عباس پیش تاخت و او را بغل گرفت و به زمین کوبید... چون » او نزدیک نمیشد مگر آنکه او را با شمشیر خود میزد. پس
اي حسن مواظب دشمنتباش! » : او را نزد علی، علیهالسلام، آوردند گفت: پسر ملجم؟ گفت آري. (خطاب به پسرش) گفت
شکمش را سیر کن و بندش را محکم. پس اگر مردم او را به من ملحق کن تا نزد پروردگارم با او مجادله کنم و اگر زنده ماندم یا
علی، علیهالسلام، دو روز زنده بود و در شب جمعه نخستین شب دهه آخر ماه رمضان سال 40 در «. میبخشم یا قصاص میکنم
شصت و سه سالگی بدرود زندگی گفت و پسرش حسن، علیهالسلام، او را با دستخود غسل داد و بر او نماز خواند و هفت تکبیر
غري دفن گردید. » گفت: و امام در کوفه در محلی به نام
با دعاي ندبه در پگاه جمعه- 7
قسمت هفتم علی?اکبر مهدي?پور در پاسخ به معترضین... آیا دعاي ندبه حالت تخدیري دارد؟ دشمنان قسم خورده اسلام
می?گویند: دعاي ندبه حالت تخدیري دارد! آنها می?گویند: اسلام مسلمانان را شبهاي جمعه در مجالس دعاي کمیل و روزهاي
بگویند، بر سر و صورت خود بزنند و متوجه » یابن الحسن « جمعه در محافل دعاي ندبه مشغول می?کند، تا در محفلی گرد آمده
نشوند که در پیرامون آنها چه می?گذرد! این تهمتهاي ناروا از سوي مارکسیستها مطرح گردید و توسّط فریب?خوردگان مکتب
همه ادیان الهی » دین افیون ملتهاست « : آنها در میان پیروان ادیان آسمانی نیز منتشر شد. کارل مارکس با پخش جمله معروف خود
را زیر سؤال برد. او می?گفت: ادیان در خدمت زورمداران است، به مردم توصیه می?کرد که در برابر هیئت حاکمه تسلیم شوند،
هرگز در صدد عصیان و مخالفت بر نیایند، و اگر از سوي آنها دچار مشکل شدند، صبر و شکیبایی را پیشه خود سازند تا پاداشهاي
اخروي در انتظار آنها باشد. اگر این تعبیر در مورد کلیسا و تعالیم انحرافی ارباب کلیسا گفته شود، عینیّت پیدا می?کند، زیرا در
اناجیل تحریف شده آمده است: با شریر مقاومت نکن، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند، دیگري را نیز به سوي او
بگردان. و اگر کسی بخواهد با تو دعوا کند و قباي ترا بگیرد، عباي خود را نیز به او واگذار. و هر کس ترا براي یک میل مجبور
سازد، دو میل همراه او برو. 1 ولی این تهمتها با توجه به روح سلحشوري اسلام، نمی?تواند چهره درخشان اسلام را زیر سؤال ببرد.
اسلامی که پیکار در راه خدا را یکی از فریضه?هاي اصلی خود قرار داده، فرار از میدان کارزار را از گناهان بزرگ شمرده، به
کسانی که قدرت مهاجرت داشتند و مهاجرت نکرده، زیر یوغ ستمگران زندگی کرده، زیر بار ستم رفته?اند، وعده آتش داده است
هرگز چنین آئینی » من قتل دون ماله فهو شهید « : و کسی را که در راه دفاع از مال 2 خود کشته شود شهید دانسته، اعلام می?فرماید
به افیون 3 بودن متهم نمی?شود. با توجه به آیات جهاد در قرآن کریم، نکات برجسته موجود در خطبه?هاي رسول اکرم،
صلّی?اللَّه?علیه?وآله، خطبه?هاي امیرمؤمنان، علیه?السلام، خطبه?هاي امام حسین، علیه?السلام، و کلمات درربار دیگر معصومین،
علیهم?السلام، درباره جهاد با دشمن، پاداش شهید و کیفر تخلّف از جهاد و فرار از جبهه جنگ، هر کس آئین مقدّس اسلام را به
افیون ملّتها بودن متهم کند، خود رسوا می?شود و هرگز نمی?تواند چهره تابناك اسلام را زیر سؤال ببرد. اما در مورد دعاي ندبه،
که یکی از پرشورترین، حماسه?آفرین?ترین و هیجان انگیزترین دعاهاي اسلامی است، چنین تهمت ناروایی کارگر نمی?شود. در
صفحه 15 از 63
این دعا پس از یک ارزیابی جالب و بحث طولانی از پیامدهاي جنگهاي بدر، حنین، خیبر، جمل، صفّین و نهروان، مظاهر
مظلومیّتهاي خاندان عصمت و طهارت را بازگو کرده، فریاد برمی?آورد: کجاست ویرانگر کاخهاي ظلم و استبداد؟ کجاست در هم
38 بار تکرار شده، و در هر فرازي از فرازهاي سی و هشتگانه »؟ أیْنَ؛ کجاست « شکننده قدرتهاي اهریمنی تجاوزگران؟ آنگاه کلمه
یکی از ویژگیهاي آن منتقم خونهاي به ناحق ریخته شده در طول تاریخ بیان شده است. چقدر دور از انصاف و جوانمردي است که
این دعا را با این مضامین حماسه آفرین و شورانگیز، موجب تخدیر و افیون توده?ها معرّفی کنند! چقدر زیبا و بجاست که شبهاي
جمعه به دعاي کمیل اختصاص یافته و صبحهاي جمعه به دعاي ندبه؛ که شب جمعه، شب رحمت، شب استغفار، شب توبه و انابه
است و دعاي کمیل زیباترین واژه?هاي مناجات و استغفار برخاسته از سویداي دل و اعماق روح انسانف اصلاح?طلب را به تصویر
می?کشد، و روز جمعه که روز موعود، روز انتظار، روز بسیج همگانی منتظران و روز فراخوانی?شیفتگان است، با تعبیرهاي
شفّاف، هیجان?انگیز، آگاهی?بخش، حرکت آفرین، الهام بخش؛ و مشحون از نکات برجسته سیاسی و عقیدتی، آغاز شود و در
آیا دعاي ندبه بدعت × × × . طول ساعات روز لحظه به لحظه بر تحرّك و پویایی نشأت گرفته از این دعاي پر احساس افزوده شود
است؟ معترض می?گوید: دعاي ندبه بدعت است؛ زیرا بدعت به اعمال و عقایدي گفته می?شود که در اسلام نبوده و بعد از عهد
پیامبر و امامان پیدا شده و به ایشان نسبت داده می?شود، مانند همین دعاي ندبه، که در زمان رسول اکرم و ائمّه هدي،
علیهم?السلام، نبوده، و هیچکس در آن زمان این دعا را نخوانده و در هیچ مدرکی ذکري از آن نشده?است. بدعت به معناي وارد
کردن چیزي در برنامه?هاي دینی است که از پیامبر اکرم و ائمّه هدي، علیهم?السلام، چیزي به طور خاص کلامی درباره آن
نرسیده باشد و عمومات نیز شامل آن نباشد. برخی از گروههاي منحرف معناي بدعت را بسیار توسعه داده?اند و بسیاري از مصادیق
سنّت را بدعت نامیده?اند، مثلاً وهّابیان زیارت اهل قبور، گریه در سوگ عزیزان، تعمیر قبر، ساختن گنبد و بارگاه برفراز قبور
اولیاي الهی، تأسیس مجالس سوگواري و مانند آنها را بدعت شمرده?اند، در حالی که هر یک از آنها با دلایل معتبر و اسناد مورد
اعتماد از شخص رسول اکرم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، رسیده و عمومات شرع نیز شامل آنها شود و در کتابهاي مربوطه بتفصیل در
مورد آنها بحث شده?است. امّا در مورد دعاي ندبه: اوّلاً: بالخصوص از معصوم، علیه?السلام، شرف صدور یافته، چنانکه در
قسمتهاي پیشین بتفصیل بازگو نمودیم. ثانیاً: اگر دلیل خاصّ ی هم نداشتیم عمومات شامل آن می?شد؛ زیرا متن آن حمد و ثناي
پروردگار، درود و تحیّت بر رسول گرامی و اهل?بیت عصمت و طهارت و ذکر فضائل و مناقب اهل?بیت، علیهم?السلام، است،
که همه از نظر شرع مقدّس مطلوب است و عمومات فراوانی داریم که به آنها امر نموده، همگان را به انجام دادن آنها ترغیب و
تشویق نموده?است. ثالثاً: اگر فرضاً کسی این متن را با این خصوصیّات خودش انشا می?کرد، باز هم اشکالی نداشت؛ زیرا انشاي
خطبه، قصیده، دعا، مناجات و هر متن دیگري که شامل مطالب درست و صحیح اعتقادي باشد، شرعاً مانعی ندارد، چنانکه در
روایات متعدّد از امام صادق، علیه?السلام، روایت شده?است که فرمود: إنّ أفضل الدّعاء ماجري علی لسانک. بهترین دعاها آن
دعایی است که بر زبانت جاري شود. 4 چیزي که هست این است که اگر کسی دعایی را انشا کند، حق ندارد آن را به معصوم
نسبت دهد و نمی?تواند به استحباب خواندن آن در زمان یا مکان خاصّی فتوا دهد. و اگر دعایی از معصوم رسیده، نمی?تواند در
آن تصرّف کند و چیزي را بر آن بیفزاید. و لذا علماي بزرگوار و محدّثان عالیمقدار در کتب ادعیه و زیارات تلاش فراوان
کرده?اند که نسخه بدلها را ثبت کنند تا اختلافات موجود در نسخه?هاي خطّی از بین نرود، و نسلهاي بعدي بتوانند با تلاش و
کنکاش بیشتر متن مورد اعتمادتري را به?دست آورند. از این رهگذر اگر مفاتیح الجنان را مورد دقت و بررسی قرار دهید، ملاحظه
خواهید نمود که در هر صفحه از صفحات آن چندین نسخه بدل در کنار آن ثبت شده، تا راه رسیدن به متن صحیح و عبارت مأثور
از بین نرود. محدّث قمی پس از زیارت وارث، بحث مف ّ ص لی کرده که در کتابی یک جمله بر متن زیارت وارث افزوده شده و
بشدّت از آن نهی کرده و هشدار داده?است. 5 محدّث نوري کتاب مستقلّی در این رابطه تألیف کرده، همه طبقات را عموماً و اهل
صفحه 16 از 63
آیا دعاي ندبه با عقل × × × منبر را خصوصاً از کم و زیاد کردن کلمات مأثور از معصوم، علیه?السلام، برحذر داشته?است. 6
منافات دارد؟ معترض می?گوید: این دعا را در هزاران مکان، از مساجد، تکایا، مشاهد مشرّفه، اماکن متبرّکه و منازل شخصی، به
صورت فردي و دسته جمعی می?خوانند، آیا امام زمان، علیه?السلام، در همه آنها حاضر و ناظر است؟ سپس اضافه می?کند: در
باب زیارة النّبی، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، منقول است که رسول خدا فرمود: من سلام امّتم را از راه دور نمی?شنوم، ،» کافی « کتاب
را تحریف » کافی « بلکه ملائکه الهی به من می?رسانند! در پاسخ باید عرض کنم: اوّلًا: جناب معترض حدیث وارد در کتاب شریف
کرده است، در کافی دو حدیث در این رابطه هست که متن آنها را در زیر می?آوریم: 1- امام صادق، علیه?السلام، خطاب به
اصحاب خود فرمود: مرّوا بالمدینۀ فسلّموا علی رسول?اللَّه، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، من قریب، و إن کانت الصّلاة تبلغه من بعید. مسیر
خود را از مدینه قرار دهید و به رسول اکرم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، از نزدیک سلام کنید، اگر چه از دور هم درود و تحیّت به آن
2- و در حدیث دیگري فرمود: صلّوا إلی جانب قبر النّبی، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، و إن کانت صلاة المؤمنین حضرت می?رسد. 7
تبلغه أینما کانوا. در کنار قبر پیامبر، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، صلوات و سلام بفرستید، اگر چه مؤمنان در هر کجا باشند، صلوات و
سلامشان به آن حضرت می?رسد. 8 برخلاف نقل معترض، هر دو حدیث شریف دلالت می?کنند براین که در هر نقطه عالم به
حضرت رسول اکرم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، عرض ادب شود، به آن حضرت می?رسد، اگر چه شایسته آن است که مؤمنان رحل
سفر بربندند و به سرزمین مدینه شرفیاب شوند و از نزدیک عرض ادب نمایند. ثانیاً: مطابق احادیث فراوان همه دنیا در مقابل امام،
علیه?السلام، همانند کفف دست اوست و چیزي در شرق و غرب جهان نیست که از امام پوشیده باشد، چنانکه امام صادق،
علیه?السلام، در این رابطه می?فرماید: إنّ الدّنیا لتمثّل الامام فی مثل فلقۀ الجوز، فلا یعزب منها شی?ء، و إنّه لیتناولها من اطرافها،
کما یتناول أحدکم من فوق مائدته مایشاء. همه دنیا در برابر امام، علیه?السلام، همانند یک قطعه گردو جلوه می?کند، چیزي از آن
از امام پوشیده نمی?باشد، و امام در هر گوشه آن هرگونه بخواهد، تصرّف می?کند، چنانکه یکی از شما آنچه را بخواهد از روي
سفره خود برمی?دارد. 9 و در حدیث دیگري فرمود: إنّه إذا تناهت الأمور إلی صاحب هذا الأمر رفع اللَّه تبارك و تعالی له کلّ
منخفض من الأرض، و خفض له کلّ مرتفع، حتی تکون الدّنیا عنده بمنزلۀ راحته، فایکّم لو کانت فی راحته شعرة لم یبصرها.
هنگامی که امر امامت به صاحب این امر منتهی شود، خداوند همه نقاط پست زمین را براي او مرتفع سازد و همه نقاط مرتفع جهان
را براي او هموار نماید، تا همه کره زمین در برابر او همانند کفف دست او شود. پس اگر یکی از شما مویی در کف دستش باشد،
مگر ممکن است که از دیدن آن ناتوان باشد؟! 10 من نمی?دانم امام، علیه?السلام، سعه علم و احاطه علمی حضرت بقیّۀاللَّه،
ارواحنافداه، را با چه بیانی تشریح کند، تا جناب معترض بفهمد که وجود مقدّس حضرت بقیّۀاللَّه همه مجالس دعاي ندبه را در
اقطار و اکناف جهان می?بیند و بانگهاي یا ابن الحسن آنها را می?شنود و از مقدار اخلاص هر یک از شرکت کننده?ها آگاه
است و انگیزه حضور فرد فرد آنان را می?داند و به هر یک از آنها به مقدار اخلاص و معرفتش عنایت می?کند. مگر آقاي معترض
آیه شریفه: و قل اعملوا فسیري اللَّه عملکم و رسوله و المؤمنون. بگو: شما عمل کنید، که خداوند اعمال شما را می?بیند، پیامبرش و
مؤمنان نیز. 11 نخوانده و به عرض اعمال معتقد نیست و نمی?داند که براساس روایات فراوان منظور از مؤمنان در این آیه شریفه،
پیشوایان معصوم، علیهم?السلام، می?باشند. 12 مگر او آیات مربوط به گواه بودن رسول اکرم و امامان معصوم را در قرآن کریم
نخوانده و نمی?داند که 13 منظور از گواهان امامان معصوم هستند؟ مگر ممکن است که پیامبر 14 اکرم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، و
امامان معصوم، علیهم?السلام، به چیزي که ندیده?اند گواهی بدهند؟! در جایی که رسول گرامی در مورد مردگان معمولی
می?فرماید: حتّی إنّه لیسمع قرع نعالهم. مردگان صداي کفش رهگذرها را می?شنوند. 15 او چگونه به خود جرأت می?دهد و
می?گوید: رسول اکرم صلوات و سلام مردمی را که از دور به او سلام می?کنند نمی?شنود!! چقدر حماقت لازم است که انسان
تصوّر کند که هر روز بیش از یک میلیارد مسلمان در اقطار و اکناف جهان در سلام نمازهاي واجب و مستحب خود بگویند: السّلام
صفحه 17 از 63
علیک ایّها النّبی و رحمۀاللَّه و برکاته. و رسول گرامی، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، هیچیک از سلامها را نشنود و همه مسلمانان این سلام
را که براساس فرمان الهی انجام می?دهند، به صورت لغو و عبث انجام داده باشند! اوامري که براي زیارت رسول اکرم،
صلّی?اللَّه?علیه?وآله، از راه دور رسیده، و متن بسیار طولانی زیارتنامه پیامبر اکرم از راه دور، که از امام صادق، علیه?السلام،
رسیده 16 آیا - نعوذ باللَّه - همه?اش بیهوده است؟ این همه روایات از ائمّه، علیهم?السلام، در مورد کسی که راهش دور باشد؟ و
قدرت تشرّف به زیارت حضرت سیّدالشهداء، علیه?السلام، را نداشته باشد، که به صحرا و یا پشت بام رفته به سوي کربلا توجّه
نموده، آن حضرت را از راه دور زیارت کند آیا همه?اش لغو 17 و بیهوده است؟ کسانی که در این مسائل شک و تردید دارند و
اهل عناد نیستند، باید یک دوره درس امام?شناسی بخوانند و اعتقادشان را در مورد امام زمانشان تصحیح نمایند، تا مشمول این
حدیث شریف نباشد: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتۀ جاهلیّۀ. هر کس در حالی که امام زمانش را نمی?شناسد از دنیا
برود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. 18 که خسران بزرگی است و هرگز قابل جبران نیست. ثالثاً: شرط دعاي ندبه، حضور
حضرت ولی?عصر، ارواحنافداه، در مجالس دعاي ندبه نیست، کسی که می?گوید باید امام عصر در این مجالس حضور پیدا کند
و گرنه خواندن دعاي ندبه برخلاف عقل است، مثل این است که بگوید چون میلیونها مسلمان در نمازهاي خود می?گویند:
پس باید پیامبر اکرم در یک لحظه در میلیونها نقطه حضور پیدا کند و آن غیر ممکن » السّلام علیک ایّها النّبی و رحمۀ اللَّه و برکاته «
است، پس این نمازها غیر معقول است! رابعاً: در خود دعاي ندبه می?خوانیم: بنفسی أنت من مغیّب لم یخل منّا. جانم به فداي تو
غایب از نظر، که هرگز مجالس ما از تو خالی نیست. روي این بیان و مطابق اعتقاد ضروري ما، همیشه و در همه جا در تحت
نظارت، عنایت و رعایت حجّت خدا هستیم و چیزي از ما بر آن حضرت پوشیده نیست و همواره و در همه حال، سعه علمی آن
کافی است و اگر » یابن الحسن « حضرت ما را در بر دارد. و این مقدار براي معقول بودن دعاي ندبه و صحیح بودن خطابهاي
فرشته?هایی براي ابلاغ سلام به پیشگاه رسول گرامی اسلام یا امامان نور تعیین شده?اند، جهت تشریفاتی دارند و همانند تعیین
× × . فرشتگان براي ثبت اعمال بندگان می?باشند، در حالی که خداوند متعال از همه اعمال آشکار و نهان بندگان آگاه می?باشد
آیا دعاي ندبه با اعتقاد به امامت دوازده امام ناسازگار است؟ در روزهایی که بازار حمله بر دعاي ندبه داغ بود، یکی از ×
مطالعه دقیق متن دعاي ندبه، که از ائمّه ما به تصریح و ترتیب نام نمی?برد و پس از حضرت امیر، « : نویسندگان معروف نوشت
علیه?السلام، که بتفصیل از مناقب و فضائل وي سخن می?گوید، ناگهان و بی?واسطه به امام غایب خطاب می?کند، باز این سؤال
در دعاي ندبه، چنین » ذي طفوي « و » رضوي « : 19 نویسنده یاد شده، از به کار رفتن واژه?هایی چون .» بیشتر در ذهن مطرح می?شود
استنباط کرده که دعاي ندبه از عقاید کیسانیه نشأت گرفته و مخاطب دعاي ندبه را شخصی غیر از مهدي منتظر، ارواحنافداه، تصوّر
کرده?است، آنگاه فراز بالا را شاهد دیگري بر مدّعاي خود پنداشته است. ما پاسخ روشن این مطلب را در ذیل پرسش چهارم
آیا معقول است که دعاي ندبه از معصوم صادر شود؟ معترض × × × . بتفصیل بیان کردیم، دیگر نیازي به تکرار نمی?بینیم
می?گوید: هرگز ممکن نیست که دعاي ندبه از یکی از امامان معصوم صادر شود؛ زیرا اوّلًا: حضرت مهدي، علیه?السلام، در آن
زمان هنوز متولّد نشده بود، امامی که از نیروي کامل عقل برخوردار است، چگونه ممکن است چنین فردي را مورد خطاب قرار
با موقعیّت امام معصوم سازگار نیست. در مورد »... لیت شعري « دهد و در فراقش اشک بریزد؟ ثانیاً: پرسش از جایگاه او با تعبیر
پرسش اوّل در قسمتهاي پیشین بتفصیل سخن گفتیم، و فرازهایی از امامان معصوم، از جمله از حضرت صادق، علیه?السلام، نقل
کردیم، که بیش از یک قرن، پیش از تولّد آن حضرت، او را مخاطب قرار داده می?فرماید: سیّدي! غیبتک نفت رقادي وضیّقت
علیّ مهادي، و ابتزّت منّی راحۀ فؤادي. اي سیّد و سرور من، غیبت تو خواب را از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده،
آسایش و آرامش را از من سلب کرده است. 20 روي این بیان اگر شخص مورد نظر یک فرد معمولی نباشد، بلکه گل سر سبد
جهان آفرینش باشد، شایسته است که قرنها پیش از ولادتش، مورد خطاب و ندبه افراد عاقل و معصوم قرار بگیرد. و این معنی به
صفحه 18 از 63
حضرت بقیّۀاللَّه، ارواحنافداه، اختصاص ندارد، بلکه در مورد جدّ بزرگوارش سالار شهیدان حضرت اباعبداللَّه الحسین، علیه?السلام،
نیز واقع گردیده و همه سفیران الهی از حضرت آدم، علیه?السلام، تا حضرت خاتم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، در مصائب آن حضرت
اشک حسرت ریخته?اند. 21 روي این بیان مخاطب قرار دادن کسی که هنوز به دنیا نیامده و گریه کردن و ندبه نمودن در فراق و
یا بر مصائب او، با عقل سلیم هیچ منافاتی ندارد، اگر چه بیمار دلان آن را با ذوق خود سازگار نیابند. امّا در مورد قسمت دوم
به عنوان پرسش حقیقی نیست، بلکه یک جمله ظریف ادبی است که نقاط ظریف ادبی » لیت شعري « معروض می?داریم که جمله
فراوانی را در بر دارد و نظیر همین عبارت، در زیارتنامه?اي که سیّد ابن طاووس و علّامه مجلسی براي حضرت بقیّۀاللَّه، ارواحنافداه،
نقل کرده?اند، آمده است: لیت شعري أین استقرّت بک النّوي. اي کاش می?دانستم در کجا رحل اقامت افکنده?اي؟ 22 روي این
بیان این تعبیر به دعاي ندبه اختصاص ندارد و در زیارتنامه سرداب مقدّس نیز آمده است و چنین پرسشی با مقام عصمت و امامت
آیا فرازهایی از دعاي ندبه با قرآن ناسازگار است؟ معترض می?گوید: برخی از فرازهاي دعاي ندبه با قرآن × × × . منافات ندارد
کریم ناسازگار است: 1- این جمله دعاي ندبه که می?گوید: و سألک لسان صدق فی الآخرین فأجبته وجعلت ذلک علیّاً. [حضرت
قرار دادي. افترا به » علی « ابراهیم، علیه?السلام] از تو زبان راستی در میان آیندگان خواست، پس تو آن را اجابت کردي و او را
در قرآن کریم، نام نیک است نه حضرت علی، علیه?السلام. در پاسخ » لسان صدق « قرآن و حضرت ابراهیم است؛ زیرا منظور از
باید عرض کنیم که این مطلب در ضمن دو آیه از دو سوره، در قرآن کریم آمده است: 1) در سوره مبارکه شعرا از زبان حضرت
(2 ابراهیم، علیه?السلام، نقل شده است که: و اجعل لی لسان صدق فی الآخرین. براي من در میان آیندگان زبان راستی قرار بده. 23
در سوره مبارکه مریم در مورد حضرت ابراهیم و دو تن از تبارش، اسحاق و یعقوب می?فرماید: و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم
را زبان راست قرار دادیم. 24 روي این بیان، فراز یاد » علی « لسان صدق علیّاً. از رحمت خود آنها را بهره?مند ساختیم و براي آنها
شده از دعاي ندبه، که ناظر به دو آیه از قرآن کریم و اقتباس بسیار نیکویی از آن است، نه تنها افترا نیست، بلکه خواسته او که در
در قرآن بیان شده، در » علیّاً « بیان شده، در دعا نیز به همان تعبیر آمده، و اجابت پروردگار که به تعبیر » لسان صدق « قرآن به تعبیر
دعا نیز به همان تعبیر آمده?است. با توجّه به روایات فراوانی که از امامان نور در تفسیر این دو آیه شریفه وارد شده، منظور از واژه
در آیه شریفه حضرت علی، علیه?السلام، است. و اینک به برخی از روایات اشاره می?کنیم: 1) شیخ صدوق، طاب?ثراه، در » علیّاً «
در این آیه شریفه، » علیّاً « ضمن یک حدیث بسیار طولانی از امام صادق، علیه?السلام، روایت کرده که منظور از
2) علی بن ابراهیم از پدرش، از امام حسن عسکري، علیه?السلام، روایت کرده که علی?بن?ابی?طالب، علیه?السلام، است. 25
3) هاشم، جدّ علی بن ابراهیم می?گوید: نامه نوشتم به محضر در این آیه شریفه امیرمؤمنان، علیه?السلام، است. 26 » علیّاً « منظور از
مقدّس امام حسن عسکري، علیه?السلام، و تفسیر این آیه شریفه را از آن حضرت جویا شدم، نامه را گرفتند و در زیر آن نوشتند:
4) یونس بن عبدالرّحمن به محضر مقدّس خداوند ترا توفیق دهد و ترا بیامرزد، منظور از آن امیرمؤمنان علی، علیه?السلام، است. 27
امام رضا، علیه?السلام، عرضه داشت: گروهی از من پرسیده?اند که نام مقدّس امیرمؤمنان، علیه?السلام، در کجاي قرآن است؟ من
5) ابوبصیر از امام فرمود راست گفته?اي، مطلب همانگونه است. 28 .» و جعلنا لهم لسان صدق علیّاً « به آنها گفتم: در آیه شریفه
6) مفضّل در این آیه شریفه علی?بن ابی?طالب، علیه?السلام، است. 29 » علیّاً « صادق، علیه?السلام، روایت می?کند که منظور از
در این آیه مبارکه حضرت علی?بن » علیّاً « نیز از امام صادق، علیه?السلام، در ضمن یک حدیث طولانی روایت کرده که منظور از
در آیه » علیّاً « ابی?طالب، علیه?السلام، است. 30 روي این بیان براساس روایات فراوانی که به تعدادي از آنها اشاره کردیم، منظور از
به وجود » لسان صدق « 31 امیرمؤمنان، علیه?السلام، است. پس اگر در دعاي شریف ندبه » و جعلنا لهم لسان صدق علیّاً « شریفه
مقدّس امیرمؤمنان، علیه?السلام، تفسیر شود، دقیقاً مطابق با واقع است و هیچگونه تهمت و افترایی در کار نیست. در حالی که در
در » علیّاً « آمده است. پس اگر منظور از » و جعلتَ ذلک علیّاً « دعاي ندبه تصریح به آن حضرت نشده است، بلکه همانند آیه شریفه
صفحه 19 از 63
قرآن حضرت علی، علیه?السلام، باشد، در اینجا نیز منظور آن حضرت است، و اگر در قرآن به معناي لغوي به کار رفته باشد، در
در این آیه شریفه به حضرت علی، » علیّاً « اینجا نیز همان منظور خواهد بود. در پایان این بخش اضافه می?کنیم که تفسیر
در این » لسان صدق « علیه?السلام، به احادیث شیعه اختصاص ندارد، بلکه علّامه بحرانی از طریق عامّه نیز روایت کرده که منظور از
آیه شریفه، حضرت علی، علیه?السلام، است. 32 جالبتر این که حافظ حسکانی نیز در ذ ?پی?نوشتها: 1. کتاب مقدس، انجیل متّی،
4. السیدابن الطاووس، . 3. الشیخ الصدّوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 122 . 2. سوره نساء ( 4)، آیه 97 .39- باب 4، بندهاي 41
6. المحدّث النوري، کتاب لؤلؤ و مرجان . 7. الکلینی، . 5. المحدّث القمی، مفاتیح الجنان، ص 524 . الأمان من أخطار الأسفار، ص 19
. 10 . العلّامۀ المجلسی، بحارالأنوار، ج 52 ، ص 328 . 9. الشیخ المفید، الاختصاص، ص 217 . 8. همان، ص 553 . الکافی، ج 4، ص 552
13 . سوره نساء ( 4)، آیه 45 ؛ سوره بقره ( 2)، آیه 138 ؛ سوره حج . 12 . الکلینی، الکافی، ج 1، ص 219 . 11 . سوره توبه( 9)، آیه 105
16 . السیدابن الطّاووس، مصباح . 15 . البخاري، صحیح البخاري، ج 2، ص 113 . 14 . الکلینی، الکافی، ج 1، ص 190 . 22 )، آیه 78 )
منابع حدیث شریف را از دهها منبع حدیثی » او خواهد آمد « 18 . در کتاب . 17 . ابن قولویه، کامل الزّیارات، ص 301 . الزّائر، ص 66
.20 . 19 . دکتر علی شریعتی، انتظار مذهب اعتراض، ص 10 .[73- شیعه و سنّی بر شمرده?ایم. [او خواهد آمد، چاپ نهم، ص 92
21 . در اینجا به منابع گریه شماري از پیامبران سلف که دهها قرن پیش از تولّد آن حضرت، . الشیخ الطوسی، کتاب الغیبۀ، ص 167
، براي مصائب امام حسین، علیه?السلام، اشک ریخته?اند، اشاره می?کنیم: 1) حضرت آدم، علیه?السلام، بحارالأنوار، ج 44
(4 . 3) حضرت ابراهیم، علیه?السلام، معانی الأخبار، ص 201 . 2) حضرت نوح، علیه?السلام، بحارالأنوار، ج 44 ، ص 243 . ص 245
6) حضرت . 5) حضرت خضر، علیه?السلام، تفسیر قمی، ج 2، ص 38 . حضرت سلیمان، علیه?السلام، بحارالأنوار، ج 44 ، ص 244
22 . السید ابن . 7) حضرت عیسی، علیه?السلام، امالی شیخ صدوق، ص 598 . موسی، علیه?السلام، امالی شیخ صدوق، ص 479
24 . سوره . 23 . سوره شعراء ( 26 )، آیه 84 . الطاووس، مصباح الزّائر، ص 423 ؛ العلّامۀ المجلسی، بحارالأنوار، ج 102 ، ص 87
. 26 . علیّ?بن ابراهیم، تفسیر القمّی، ج 2، ص 51 . 25 . الشّیخ الصّدوق، کمال الدّین و تمام النّعمۀ، ج 1، ص 139 . مریم( 19 )، آیه 50
29 . ابن شهر آشوب، مناقب آل . 28 . البحرانی، تفسیر البرهان، ج 3، ص 717 . 27 . النّجفی، تأویل الآیات الظّ اهرة، ج 1، ص 304
32 . ر.ك: البحرانی، اللّوامع . 31 . سوره مریم ( 19 )، آیه 50 . 30 . الشّیخ الصّدوق، معانی الأخبار، ص 129 . ابی?طالب، ج 3، ص 129
- 35 . سوره النّجم( 53 )، آیه 18 . 34 . سوره اسراء ( 17 )، آیه 1 . 33 . ر.ك: الحسکانی، شواهد التنّزیل، ج 1، ص 463 . النّورانیّۀ، ص 269
؛ 38 . الشیخ الطّوسی، التّبیان، ج 9، ص 424 . 37 . الطّبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 265 . 36 . ابن هشام، السّیرة النبویّه، ج 2، ص 255 .9
، 39 . ر.ك: مکارم شیرازي، همه می?خواهند بدانند؛ سبحانی تبریزي، فروغ ابدیت، ج 1 . العلّامۀ المجلسی، اعتقادات، ص 34
305 ؛ در مورد معراج و پاسخ به شبهات بداندیشان، به کتابهاي مربوطه رجوع شود. 40 . ابن شهر آشوب، مناقب آل - ص 320
44 . سوره . 43 . سوره معارج ( 70 )، آیه 40 . 42 . سوره الرّحمن ( 55 )، آیه 17 . 41 . سوره مزمّل ( 73 )، آیه 9 . ابی?طالب، ج 1، ص 152
. حج، ( 22 )، آیه 26
مدعیان مهدویت